آنچه در این مقاله میخوانید
دفاع از حق!
همهی کودکان به طور ذاتی تمایل دارند که از حق و حقوق خودشان دفاع کنند. اما به نظرتان چه میشود که بعضی از بچهها حتی در موقعیتهای به ظاهر ساده نمیتوانند به خوبی از خودشان دفاع کنند و ما والدین را به شدت نگران می کنند که نکند در آینده و در جامعه با مشکلات بزرگتری روبهرو شوند؟
شاید هم ما بچههایی داشته باشیم که با داد و بیداد و پرت کردن وسایل از خودشان دفاع میکنند. که این موضوع هم به جای خودش میتواند ما را نگران کند.
مساله اینجاست که کودکان ما شیوهی درست دفاع کردن از خودشان را بلد نیستند و براساس طبیعت و سرشتی که دارند و رفتاری که ما با آنها داریم، به یکی از این دو شخصیت داستانی زیر شبیه میشوند:
داستان مانی از زبان مادر و پدرش:
“وقتي مثلا مهمان داريم و بچهشان بدون اجازه به وسيله مانی دست ميزند، او حسابي عصبانی میشود و داد و بیداد راه میاندازد و با این کار، ما را حسابی کلافه و کفری میکند. گاهی، اوضاع آنقدر متشنج میشود که کنترلمان را از دست میدهیم و ما هم داد میزنيم و مانی به گريه ميافتد و … ”
داستان ندا از زبان مادر و پدرش:
“او هيچ وقت سر هيچ موضوعي اعتراض نميكند. در مدرسه يكي ازبچههايي كه از ندا كوچكتر بود، پاك كن مورد علاقه او را بدون اجازه برداشت و خراباش كرد. وقتي ندا را ديدم چشمانش پر اشك بود. ولي باز هم اعتراضي نميكرد و سعي ميكرد خودش را كنترل كند و بعد مدتي هم گفت: “اشكال نداره من بزرگتر از اون بودم”. او همه جا به “دختر با گذشت” معروف هست. اما ما واقعا نگران آيندهاش هستيم…”
هر دو گروه از اين بچهها در دفاع كردن از خودشان مشكل دارند و روشن است كه هر دو در زندگی حال حاضر و آينده شان در معرض آسيب قرار دارند.
مانی با پرخاشگری اش سعی در دفاع كردن و گرفتن حق خودش دارد اما اين رفتار اش بدتر باعث می شود كسی احساس خشم و عصبانيت او را با ارزش و محترم نشمارد و حتی گاهی به خاطر اين رفتار اش تنبيه شود.
ندا نيز احتمالا از خانواده به طور مستقيم و غيرمستقيم پيامهايی دريافت كرده است كه امروز او را به اين باور رسانده است كه نيازها و خواستههايش را نبايد در الويت قرار دهد، هميشه بايد با گذشت باشد و اعتراض كردن كار بدی است.
چگونه به كودكمان آموزش دهيم كه از خودش دفاع كند (دفاع از حق)؟
خشم مانند یک شعله آتش است که اگر در وجودمان نباشد از سرما یخ میزنیم و اگر بسیار بزرگ باشد، آتش میگیریم و می سوزیم. وقتی کودکی به خاطر موضوعی اعتراضی میکند، یعنی شعله آتش درونش زنده است و هنوز خاموش نشده است.
اما اگر ما ناخواسته در مقابل اعتراضهای او کنترلمان را از دست بدهیم و دعوا و تنبیه کنیم، کم کم مثل داستان” ندا”، شعله آتش را خاموش میکنیم.
ما با رعایت کردن نکات زیر میتوانیم مراقب باشیم تا نه آتش شعله ور و بزرگ شود و نه کوچک و خاموش.
1.پذیرای خشم و عصبانیت کودکمان باشیم.
2.با احساسهای ناخوشایندی که تجربه میکند، همدلی کنیم و آنها را معتبر بدانیم.
(معتبر دانستن به این معنا است که عصبانیت کودک مان از شکسته شدن ماشیناش توسط برادرش را با ارزش و محترم بدانیم و با جملاتی مانند: حواسش نبود/ اون کوچک تره خب و … به او این باور را ندهیم که کسی خریدار احساسهای ناخوشایندش نیست.)
3.رفتار جراتمندانه را یاد بگیریم و سعی کنیم در زندگیمان به کارش ببریم و بعد به کودکمان آموزشش دهیم.
رفتار جراتمندانه
رفتار جراتمندانه، رفتاری است که به ما کمک میکند تا با شیوهای مناسب احساس، نیاز و نارضایتیمان را بیان کنیم.
برای این که جراتمند باشیم اول از همه باید به احساسها و هیجانهایمان متصل باشیم و هرگاه که اتفاق و رفتاری رخ میدهد که ما را عصبانی و یا ناراحت میکند، بتوانیم احساسمان را بیان کنیم.
در این قسمت برای طرف مقابلمان توضیح می دهیم که دقیقا چه رفتار و یا اتفاقی باعث این شده است که ما عصبانی شویم. بعد از آن لازم است فکری که دارد در سرمان میچرخد و به احساسی که داریم مرتبط است را بازگو کنیم و در آخر بگوییم که دوست داریم(نیاز داریم) که چه رفتاری با ما شود.
مثال:
- من واقعا عصبانی میشم (بیان احساس) وقتی چندبار زنگ می زنم و جواب نمیدی(بیان واضح اتفاق). چون فکر می کنم به من توجه نمیکنی( بیان فکر مرتبط با احساس). دوست دارم حتی شده کوتاه جواب تلفنم را بدی و یا برام پیام بفرستی(بیان نیاز یا خواسته).
وقتی این رفتار را ما به عنوان والدین تمرین کنیم و در زندگی روزمرهمان به کارش ببریم، درک و یادگیریش برای فرزندانمان آسان تر میشود.
2 دیدگاه ارسال دیدگاه جدید
ممنون بسیار مفیدو عالی بود،خصوصا توضیح رفتار جراتمندانه ،چقدر پیش اومده که والدینما (دانسته یا ندانسته) معتبرندونستن احساساتمون رو
سلام، ممنونم از نظر ارزشمندتون.