آنچه در این مقاله میخوانید
ذهنآگاهانه
«همهی راه های فرزندپروری رو رفتم ولی هرکار میکنم باز میبینم سرش توی گوشیه» «هرکاری میکنم درست درس نمیخونه» «هرچقدر سعی میکنم درکش کنم باز تا یه چیزی بهش میگم سریع عصبانی میشه» اگر فرزند نوجوان دارید یا نوجوانی در اطرافتان دارید احتمالا این شکایتها یا شکایتهایی شبیه به اینها برایتان آشناست.
ورود بچهها به دورهی نوجوانی فقط برای خودشان همراه با تغییرات گیج کننده و گاهی استرسزا نیست. این دوران برای مادر، پدر و هرفرد دیگری که مراقب اصلی نوجوان باشد هم استرس زیادی به همراه دارد و اگر با آگاهی همراه نباشد میتواند باعث سردرگمی و حتی احساس ناتوانی و استیصال شود. ذهنآگاهی و فرزندپروری ذهنآگاهانه میتواند کمک کند که از این بنبست خارج شوید.
ذهن آگاهی را میتوانیم اینطور تعریف کنیم: «آگاهی که از توجه آگاهانه و بدون قضاوت به لحظهی حال به دست میآید.» به نظر ساده میآید. ممکن است عبارت «بدون قضاوت» کمی مرددتان کرده و فکر میکنید چطور میتوانید وقتی که به شدت نگران نمرههای پایین فرزندتان هستید، یا فکر میکنید دوستانش دارند تاثیر بدی رویش میگذارند بدون قضاوت برخورد کنید.
نگران نباشید قرار نیست توصیه کنم فرزندتان را به حال خودش رها کنید و هر کاری کرد تاییدش کنید.
ذهن آگاهی و فرزندپروری
استفاده از ذهنآگاهی در فرزندپروری اجازه میدهد به جای این که واکنشهای خودکاری نشان بدهید که به رابطه و اهداف بلند مدتی که برای فرزندتان دارید ضربه بزند کمک کند که لحظهای مکث کنید، بتوانید تجربهای که الان دارید را مشاهده کنید و بتوانید آن را در زمینهی رابطهی بلندمدتتان ببینید در عین حال به نیازهای فرزندتان هم توجه کنید و رفتار خودتان را مدیریت کنید و تصمیمهای خردمندانه بگیرید. شاید حالا کمی پیچیده شد.
طبیعی است که گاهی احساس کنید نمیتوانید رفتار فرزندتان را درک کنید و نگران شوید که دارید کنترلتان را روی اوضاع و روی فرزندتان از دست میدهید.
در این مواقع اگر ذهنآگاه نباشید احساس تهدید میکنید به طور اتوماتیک میخواهید هرچه سریعتر کنترل اوضاع را به دست بگیرید. پس به جای مشاهدهی اتفاقاتی که افتادهاند یا ممکن است بیفتند واکنش نشان میدهید.
به احتمال زیاد در این واکنش سریع نیازها، خواستهها و احساسات نوجوانتان را در نظر نگرفتهاید و گرچه ممکن است در کوتاه مدت به نتیجهی مورد نظرتان برسید ولی از داشتن یک رابطهی خوب و سالم از فرزندتان دور میشوید.
گوش دادن
چند لحظه به این مثال فکر کنید و ببینید پاسخ سریع و خودکار ذهنتان به این موقعیت چیست:
فرزند چهارده سالهی شما کنارتان مینشیند و میگوید چند ماه است که با فردی در فضای مجازی آشنا شده و با هم چت میکنند و حالا از او خواسته که همدیگر را ببینند. تا به حال در مورد این فرد چیزی به شما نگفته بوده و حتی نمیدانستید که با کسی چت میکند.
واکنش خودکارتان چه بود؟ احتمالا وحشت کردهاید و نگران شدهاید. شاید به خاطر مخفیکاری سرزنشش کنید و ارتباط با آن فرد را برایش ممنوع کنید. شاید شروع به نصیحت کنید و از خطرات فضای مجازی برایش بگویید و …
این واکنشهای خودکار ممکن است باعث شوند این ارتباط قطع شود و خیالتان کمی آسوده شود ولی کمکی به رابطهی شما نمیکنند و این پیام را به فرزندتان میرساند که او را درک نمیکنید، هنوز او را بچه میدانید، به او اعتماد ندارید و خودش بهتر میداند پس در موارد بعدی (گاهی حتی در همین مورد) تنها راهی که برایش باقی میماند مخفی کاری است.
اولین قدم برای فراتر رفتن از واکنش خودکار و رسیدن به ذهنآگاهی این است که بتوانید موقعیت را به خوبی مشاهده کنید. پس قبل از هر واکنشی با توجه کامل به حرفهای فرزندتان گوش بدهید.
گوش دادن کافی نیست!
وقتی همهی توجهتان را به فرزندتان میدهید و قبل از تمام شدن حرفهایش شروع به مخالفت، نصیحت یا هر واکنش دیگری نمیکنید این پیام را میرسانید که حتی وقتی با او مخالفید برایش اهمیت قائلید و با این کار شانس تاثیرگذاری خودتان را بالاتر میبرید. این که کلمات را بشنوید کافی نیست، به لحنش، حالت چهرهاش و زبان بدنش هم توجه کنید.
با استفاده از این نشانهها بهتر میتوانید نیازها و معانی پشت حرفهایش را بفهمید و میتوانید افکار و احساساتش را دقیقتر درک کنید. با کلمات و صداهایی مثل خب، آهان و … تشویقش کنید که ادامه بدهد.
میتوانید کنجکاوی کنید ولی مراقب باشید در نقش بازجو فرو نروید. در نهایت وقتی همهی حرفهایش را شنیدید و اطلاعات کاملی از موقعیت پیدا کردید بهتر میتوانید تصمیم بگیرید چه واکنشی میتواند شما را هم به هدف کوتاه مدتتان برساند و هم کمترین آسیب را به رابطهی شما و فرزندتان برساند. اگر پس از شنیدن حرفهایش هنوز هم احساس میکنید برانگیخته هستید و نمیدانید چطور باید واکنش نشان بدهید اشکالی ندارد صادقانه بگویید که لازم است بیشتر در این مورد فکر کنید.